شنیدم که قلبی چنین گفت به پا که آهسته تر رو سرا پا خطا در این شیب تند و در این کوره راه در آورده ای از نهادم تو آه تو پندارم اینکه مرا دشمنی ویا بی خبر از دلی چون منی منم قلب و سلطان این پیکرم زاعضاء دیگر بسی سر ترم نخوابم همه عمر و با سعی خویش دهم زندگانی و خود در پریش بفکر تو و دست و چشم و ششم از این خدمتم روز و شب دلخوشم غذا می رسانم زسر تا بپا توقع ندارم زعضوی خطا نباشم اگر لحظه ای در طپش شوی ششدر مانده در شش وبش تو پائی و یک عضو این آدمی نشاید برنجانی طــنـزیجات./کـــــرونـــا
طنـــزیجات /قالی عشق
طنــــزیجات /جراحی و پیر زن
تو ,قلب ,خطا ,ای ,رسانم ,زسر ,قلب و ,در این ,روز و ,و شب ,خدمتم روز
درباره این سایت